گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

MST

اول عذر میخوام اگه مطلبم جدیه... ولی قول میدم آخرش روحیتون شاد شه... کسی از این وبلاگ ناراحت بیرون نمیره...


----------


اگه یه موقع از برخورد بعضیا تعجب کردید... اول یه حساب کتاب کنید ببینید چقدر "خوبی" به طرف کردید... بعد یه علامت منفی (-) بزارید پشت حساب کتابتون... که همش بر عکس بشه و تبدیل شه به "بدی" . حالا اگه دوباره نگاه کنید... میبینید کاملا این "بدی" حقتون بوده... به ازای خوبی شما... بدی بهتون تحویل داده شده... که کاملا منتطیه... 


یکی از نکات جالب ما آدما (بهتر بگم، بعضی آدما!!!) اینه که بسته به جایگاه و موقعیت، خودشون رو گم کرده و فقط به فکر خودشون خواهند بود.. و چنان جدی میگرن... که قسمتی از خاطراتشون هم پاک میشه ... اینجور آدما که خوب زیادن...


حالا یه سری هم اینجوری نیستن... یعنی از افراد بالایی خوششون نمیاد... ولی به طرز عجیبی پر ادعا هستن... پس در نتیجه باز به خودشون فکر میکنن...


میشینی با خودت فکر میکنی که... ااا چه جالب... تو دلت واسه بقیه میسوزه... نشناخته به بقیه خوبی میکنی... پیش فرضت خوبیه...بیشتر به فکر بقیه ای...


بعد میدونید چی میشه... اگه تو تو یه جمعی باشی که افراد دسته ی اول و دوم توش باشن... یا تو یه جامعه ی اونچوری باشی... تو میشی مشکل... تو میشی خودخواه... تو میشی کسی که به خودش فکر میکنه... تویی که تا الان دلسوز بودی...


بعد فکر میکنی میبینی خوبی کردن و دلسوزی فقط واسه غریبه ها خوبه... چون دیگه حداقل طرز فکر طرف واست مهم نیست... و اصلا اونو نمیشناسی که بخواد حرفاش ناراحتت کنه... 


اینجور وقتا که تو میشی بده... باید برگردی به طرفت اینجوری بگی:

"تو خوبی... تو همه چی بلد... تو خفن... تو از همه بیشتر میفهمی... تو باهوش... تو فهمیده... تو باشعور... اصلا تو همه چی... تو برو با این همه بزرگیت زندگی کن... منم با خدای خودم زندگی میکنم..."


البته ما خودمون میدونیم که اینجور آدما چیز زیادی سرشون نمیشه... اصلا اوکی... همه چی سرشون میشه... همین که ادعا دارن... ثابت میکنه که چه آدمای نچسبین و بیخودین...


تصمیم گرفتن کم کنم... رابطمو... با اینجور آدمای جالب... قطع هم شد، شد... 

تصمیم گرفتم خوب بمونم... تصمیم گرفتم بد باشم با کسایی که خوبی سرشون نمیشه...

تصمیم گرفتم خودخواه باشم!!!! والا 


نیست آقا... نیست خانوم... آدم خوب نــــیست... منم خوب نیستم... من توهم دارم که خوبم... بعضی ها ادعا دارن که خوبن... چه فرقی میکنیم! 


پ.ن: منم آدم خودخواهیم دوستان... خوبی، فقط یه صفت ظاهریه واسه من... خیلی وقتا به همین نتیجه میرسم...


بعدا نوشت: من اعتراف میکنم با این حرفایی که زدم، رسما خودم جزو دو گروه اول و دومم... و اتفاقا اون آدما بهتر از منن... 


بعدا نوشت2: دیگه نمیدونم... حس مزخرف بودن دنیا... حس کم بودن طول عمر انسان... حس اینکه دیگه رفتن سن نمیشناسه... حس اینکه دیگه هیچی مهم نیست جز خدا... بعضی وقتا قشنگ کل ذهن آدمو میگیره... 


تـــمــام...


دوستای عزیز... برادرا و خواهرای گرامی... باز من یه حرف جدی زدن شما سگرمه هاتون پیچید تو هم؟ 


حرفی بود که باید میزدم... وبلاگ خودمــــــــــــــه... اصلا دوست دارم از این به بعد غم بینویسم 


نه خوب... من خیلی با "غم" رابطه ی خوبی ندارم... چند وقت پیش بدجوری با هم دعوامون شد  الان فقط یه کم روابطم با "جدی" خوبه... ولی رفیق من... هنوز شادی و خندست... 


بعععله خلاصه... 


احتمالا یادتونه اول متن گفتم تا آخرش بخونید روحیتون رو عوض میکنم؟ خالی بستم بابا... روجیه کجا بود... جو دادم که تا تهش بخونید 


خوش باشید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد