گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

یک دوره طولااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانی

سلام سلام ستاره های خوب و ناناز...

گوگولی های لپو...

عشقولی های کوچولو...

نانازی های چشم قشنگ...


به خودتون نگیرید لطفا !

اصلا مگه ما گوگولی لپو داریم اینجا؟ یا مثلا نانازی چشم قشنگ؟ ندااااریم ندااااااااااااااااریم، 

اعتماد به نفس هم حدی داره بخدا...

اصلا داشتم جلو آینه با خودم صحبت میکردم 


چقدر زوووووووووووود میگذره لعنتی... هر موقع میخوام یه چیزی بنویسم میگم حالا چند روز دیگه... چند روز که گذشت به خودت میای میبینی ای دل غافل، شد چند ماه... زمان زمان زمان... 


دوستان ارجمند،

سلامون علکیم،

چند روز پیش (بخوانید چند ماه پیش) به این فکر میکردم که چقدر آدما متفاوتن و چقدر فرهنگ ها فرق میکنه! بعد چند دقیقه فکر کردن خوابم برد و دیگه بهش فکر نکردم، واسه همین هیچ حرفی در این مورد ندارم! تامام.

همگی خسته نباشید. 


گفتم یه سری بزنم ببینم اینجا چه خبره، دیدم خبری نیست که هیچ، همون 4 تا جاییم که میرفتم سر میزدم، این هوا خاک نشسته!! بابا یه تکون، حالا 2 تکون... آآآآ ... آ..آ ... بیا وسط... 


ولی جدا، چند روز پیش به موردی فکر کردم! اینکه قدیما فضای ارتباطی و سوشیال، خیلی متفاوت بود، از وبلاگ های بلاگفا و اینجا و اونجا که هر روز آپدیت میشد و کلی آدم جوون و نوجوون میچرخیدن و میخوندن و دوست میشدن... تا یاهو 360 و ارکات و لاین و وایبر... دنیایی بود واسه خودش

الان دیگه وبلاگ و دست نوشته برای بیشتر آدم ها خاصیتشو از دست داده... به مرور تبدیل شده به یه جا برای آدم های موفقی که شاید چند وقت یک بار یه مطلبی بنویسن (یه وقت فکر نکنید با خودمما! )و بعد یه مدت دیگه هیچی! و شاید امثال منی که گاهی نیاز به نوشتن پیدا می کنن و میخوان سال ها بعد بیان و حرفای خودشونو بخونن...


الان دیگه فیسبوک مثل سابق نیست، پوست انداخته و چند سطح بهتر شده، 

توییتر اومده، اینستاگرام همرو درگیر کرده، لینکدین... که دیگه حوصلشون از جک و حرف های هجو سر رفته و به محیطی تقریبا بالغ رسیده، البته اینستاگرام که همه جور محتوا داره، از لایو های علمی فرهنگی گرفته تا لایو های علمی-لختی  که البته هنوز جا داره تا علمی فرهنگیشو کمتر کنه و به محیطی کاملا مناسب برای نوجوون ها تبدیل بشه 


پیامرسان های عجیب یکی پس از دیگری اومدن و رفتن...

یکیش  تلگرام که توی چند سال تغییرات اساسی توی سبک زندگیه بعضیا ایجاد کردن...  و اصلا یه سبک جدید از ارتباطات رو ایجاد کرد.

یا پیامرسان های ایرانی که قرار بود اتفاق خوبی براشون بیافته ولی نادیده گرفته شدن... و حتی بعضیاشون مثل سروش و ایتا مسیر اشتباهی رفتن، که البته موجبات شادی ما رو فراهم کردن... که شاید، این ها هم به مرور کمرنگ بشن و فقط خاطرشون بمونه...


ولی باز هیچی ارتباط حضوری نمیشه... یه نگاه میکنی به طرف 129 تا کلمه رد و بدل میشه، یه دست میزنی به دست طرف، یه هو یه جرقه میزنه، بعد دوباره با جوراب رو فرش راه میری،  اینبار دستتو میزنی به شوفاژ  اینقدر حال میده که نگو... 


چقدر نوشتما، میخواستم 2 خط بیشتر نباشه، اصلا لامصب انگشتا میره رو کیبورد ول نمیکنه، 


هستیم در خدمتتون، حتی بیشتر از قبل

نظرات 6 + ارسال نظر
صدر اعضم جناب مدیر وبلاگ پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 16:28 https://mahan86.blogsky.com/

سلام
من ماهان محبوبی هستم مدیر وبلاگ جوکر وبلاگ من در زمینه نقد و برسی فیلم و کمیک فعالیت داره
پایه اید تبادل لینک داشته باشیم ؟

سلام ماهان محجوبی،
پایه اید جواب خیر بشنوید؟

صدر اعضم جناب مدیر وبلاگ پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 22:08 https://mahan86.blogsky.com/

هر طور دوست دارید

سپاسمند گذارم

صاحب دستان زمستانی دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 00:39

میدونستی من تو یکی از همین پیام رسان های ایرانی کار میکنم؟ آیگپ
پنل مطالعات بالینی واکسن برکت هم کار من و همکارامه
واکسن VIP خواستی بگو ;)

آره بابا، میدونستم، میگم آی گپ پیشرفت داشته بگو واسه همین بوده پس

چه کارای خفنی میکنیا... یه دو دوز واکسن بی زحمت بذار کنار بگم بچه ها بیان بگیرن

این vip هاش فرق میکنه اونوقت؟ از این وی آی پی ها نباشه بزنیم به 2 روز نکشه

البته فعلا که آنتی بادیِ شخصی یاری کرده، تا ببینیم بعد از آنتی بادی چه باید کرد،

فریناز سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:31

ام اس تیییییییییییییییییی
باورم نمی شه تو هنوز هستی

د آخه لامصب کرونا هم تو رو از پا در نیاورد

اینو من باید بگم... با یه مطلب کاملا خالی، بروز میشی بعد میزاری میری... قشنگ خیال برم داشته بود که از دستت راحت شدیم و دیگه میتونیم راحت میتونیم بریم اصفهان... ولی حیف که نشد

فریناز سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:34

چقدر همه تراوش ذهنی داشتی
خسته شدم اینقده خوندم تموم نمیشد که

ولی جدی بعد از ارتباط حضوری که خب مختص آدم های اطرافمونه، هیچی وبلاگ نمی شه برا من
حتی این در وریا که نوشتی همین اپلیکیشنای ارتباطاتی

یعنی ببین اصن وبلاگ یه چیز دیگه س
خیلی خوبه
من نه ماهه نرسیده بودم بیام بنویسم یعنی داشتم می پکیدمااااا

نمیو مدم یه چند روز دیگه یهو تو اخبار می گفتن یکی تو اصفهان پکید بببببببببببنگ

اولا که خسته نباشی... خیلی هم دلت بخواااااااااااد
دوما، علی رغم میل باطنیم، باهات موافقم، یه جا باید باشه که آدم بنویسه... فقط بنویسه...
سوما... دری وری رو نشنیده میگیریم، میدونم وضعیت درست و حسابی ای نداری، هزیون میگی

ای بابا... یه چند روز دیگه هم نمیومدی بلکه یه جمعیتی خوشحال میشدن...
البته منو که میشناسی، خیلی ناراحت بودم از اینکه خبری ازت نبود، جواب پیام هارو هم که نمیدی... دارم واست...

فریناز سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:37

ببییییین
خودم کامنتای خودمو لایک میکنم
خل هم خودتی

آبجی شما اصلا اعجوبه...
کی جرات داره به شما بگه خل، یکی بهت بگه خل، یه هو خل بازی در میاری میزنی لهش میکنی بدبخت رو... والا... اصلا تو خوبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد