گذر موقت
فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت
فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!یه نظر بده صفا کنیم
نظرتون چیه؟
پیوندهایمان مبارک (رفیق رفقا)
جدیدترین تراوشات ذهنیم
همه- سایه
- عقرب
- امشب یه خوابی دیدم و وقتی بیدار شدم، صدای اذان بود... (مینویسم که فقط بمونه... نه اینکه خونده بشه)
- تقاطع آبان و نوامبر
- عشق
- حال نه چندان خوب
- حیوان نجیب
- 39 درجه
- نفرین
- صبر
- خیار
- دایره
- the fifth of
- آبان
- رها
- مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد...
- یک دوره طولااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانی
- boom boom ciao
- پاییز
- تیک تاک
گاه شمار (چه اسم مسخره ای) :D
بهمن 1402| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
| 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
| 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
| 28 | 29 | 30 |
چن نفر اومدن این خزعبلات رو خوندن :دی : 44978 بازدید
Powered by Blogsky
الهی العفو...
وای بر مردمانی که حلال خدا را کریه دانسته و از آن دوری میکنند و حرام خدا را عزیز دانسته و به آن روی میاورند... وای ... و البته بر ما هم وای... ما نیز چنین کرده ایم و باید رفع کنیم این همه سیاهی وگناه را...
و خدایا ... ببخش ... این همه نمک نشناسی و ناشکری را...
ببخش...
------
چهار شنبه رهسپار اصفهان میشویم... و اقامت میکنیم در نمایشگاه و هتلی به نام عباسی... خیلی وقت بود هوس اصفهون کرده بودم... که بالاخره قسمت شد بریم...
آیا میدانستید که میگن: اگه رفتی اصفهان، برای خودت بهتره که نفهمن تهرانی هستی... ! حالا چرا ... شما حدس بزنید... چون من دلیلشو میدونم :دی
خوش باشید... طبق معمول...
یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:59
هه
یعنی امروز میای اصفهان؟
خدا بهمون صبر و طاقت بده که باید تو رو تو شهرمون تحمل کنیم
راستی انتظار نداری که بگم بفرما؟ خوش اومدی؟ در خدمت باشیم؟
هه هه هه؟! رو آب زاینده رود بخندی!
جهت اطلاع اینکه ما الان اصفهانیم 
یو ها ها 
خدا به ما صبر بده که همون روز اول یه اتفاقی افتاد که کلا آبروی اصفهان پیش ما رفت...
نه! معلومه که انتظار ندارم... اصلا مگه تو از این کارا بلدی که من بخوام انتظار داشته باشم :دی
ضمن اینکه بر فرضم که بفرما بزنی! واقعا فکر میکنی من قبول میکنم...
نمایشگاه چیه مگه؟
راستی
سلام علیکم
صبح عالی متعالی
دیگه داشتم ناامید می شدم ازتا
مگه چنتا نمایشگاه توی اصفهان برگزار میشه؟؟ ها؟
یه دونست اونم شیخ بهاییه...
به به ... علیک سلام...
شب عالی متعالیتر...
در نا امیدی بسی امید است... نیست؟ ! :دی
شیخ بهایی چیه دیگه؟
اصلا کجا هست این نمایشگاه؟
بگو بیایم ببینیم نمایشگاهو ما هم
تااااااااااازشم کیه که بگه بفرما
اصفهانیه! از من میپرسی؟ تو باید جواب بدی ؟!
کجا بود ! خیابون آمادگاه... بلدی کجاست یا آدرس بدم بری... البته الان دراش بستس... باید سال بعد بیای
راستی تو که اصفهانی هستی، تا حالا هتل عباسی رفتی!؟ نرفتی؟ نصف عمرت بر فناست... البته ما هم فقط تا حیاطش تونستیم بریم
من!
تو که امید نیستی که باشی:دی
تو ام اس تی که امید نیستی
تو خونه امید صدام میکنن
اصلا بهم میگن مصی امید... کلا یه گوله امیدم
تو که اصفهانی بگو ببینم دیشب اصفهان چه خبرا بود؟
یعنی میخوای بگی اصلا جشن دم هتل آسمونو ندیدی؟
هان؟
خب تو مطمئنی اصفهانی؟
صدای جیغ و سوت و ... حرکات و موزون و ... جنگولک بازیو... از این حرفا کل اصفهان رو برداشته بود... بعد میگی چه خبر بود؟ نکنه خواب بودی؟
هتل آسمون نَ مَ نَ ؟
مطمئن بودم... ولی الان مطمئنم که تهرانم
چقد سوت زدما:دی
انگاری دارم تو چهارباغ رژه می رم
راستی چهارباغم رفتی؟
صوتای منم شنیدی؟
کلا خیابون چهار باغ رو بالا پایین میرفتیم، هی از کنار چهار باغ رد میشدیم... اما دریغ از یه ذره توقف...
نه نرفتیم... ولی سعی کردیم بقیشو بریم... تا حدودی هم موفق بودیم...
نه... ولی یه سری صدای جیغ و داد و دست و هورا میومد... فکر کنم یکیش هم تو بودی! :دی
الان داریم هی مهمون نوازی می کنیما
تو حالیت نمیشه فک می کنی الکی کامنتا زیاد شدن
الان این یکی واسه دعوت ناهاری بود که هیچ وقت انجام نمیشه:دی:دی:دی
اِ ، پس اینجوری مهمون نوازی میکنید! میگم چرا اصفهان که بودیم هیچکسی حضورا مهمون نوازی نمیکرد... بگو اینجوریه
:دی
دستت درد نکنه... عجب ناهاری بود... فقط یه کم بی نمک بود که اونم احتمالا مربوط میشد به آشپز که آشپزی بلد نیست... که میره یاد میگیره بالاخره! ! :دی
ولی جدا تونستیم از یه جا کلی تخفیف بگیریم! خودمون باورمون نمیشه! خود فروشنده هم باورش نمیشد!
خبریه سال 91 مارکوپولویی میزنیا
عروس خانوم شرط گذاشته باید238شهر رفته باشی؟
نه بابا... خبری نیست... شایدم باشه و من بیخبرم!
ولی راست میگیا... سال 91 رو کلا با سفر و مسافرت و از این جنگولک بازی های مجردی شروع کردیم... خوشمان آمد...
عروس خانوم اگه چنین شرطی گذاشته باشه که شرط صحت و سالم بودن ِعقل ِ خودش زیر سوال میره! :دی
پس بالاخره اصفهان از دستت راحت شد:دی
خوش گذشت یا نه حالا؟
دیر فهمیدم وگرنه اومده بودیم شیخ بهایی رو!
تقصیر توإ که اطلاع رسانی نمی کنی ام اس تی
اصفهان که کلی خوش به حالش شد...
هی! بدک نبود :دی
پس خوب شد دیر فهمیدی
البته اگه میدونستم میخوای بیای، من سریعا از اونجا که چه عرض کنم از اصفهان خارج میشدم
اطلاع رسانی ما به درستی انجام شد... مشکل از گیرنده های شماست... قدیمی شده... یه دیجیتال بگیری درست میشه... :دی
راستی میگما
تا کی میخوای بگی الهی العفو؟
فعلا که داریم میگیم... ولی بزودی میریم سراغ بعدیش
بذار فرصت پیدا کنم... بعد
عجب!
مش رجب
خبری ازت نیست!!
گفتیم یه مدت نیایم تا یکی ازمون خبر بگیره