گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

لابد میشه دیگه!

ما که بچه بودیم... 

یه کهنه ای ، لنگ ماشینی، دستمال گردنی... چیزی پیدا میکردن میذاشتن لای پامون بُقچه میکردن تا بره واسه یه هفته بعد که بیان بازش کنن...

الان پوشک زدن واسه بچه! با خروجی هوا از هردو طرف ،8 لایه محافظ ، ویتامینه ، همراه با عصاره ی مالت ، 12 تا ایر بگ ، کروز کنترل ،سنسور عقب، تهویه مطبوع ، با ال سی دی !!


مثلاً بچه تو این خودشو خراب کنه، پرفسور میشه ؟؟



شایدم بشه!! :دی


----


پ ن خصوصی: میلاد دوست داریم...


پ ن عمومی : نه که سرم یه کم شلوغ شده... این شد که کم پیدا شدم... ولی درست میشه ایشالله...


پ ن کُلی: خوش باشید !

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 22:09 http://www.twosister.blogsky.com

بچه کپک میزنه که اگه یه هفته یه هفته عوضش کنن!!!

آخ گفتی کپک یاد بچگیام افتادم

فریناز شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:47

لنگ:دی
میگم چرا الانم یه نمه لاتی میزنی یا:دی
پس بگو ریشه در عنفوان بچگی داشته:دی

نه
خوشم اومد خیلی باحال بودی:دی

مگه لنگ چشه؟ خودت بچه بودی یادت نیست لنگ میبستن واست؟

فریناز شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:49 http://delhayebarany.blogsky.com

از اون دستمال یزدی یا هم بوده برات؟

حتما با طنابی یا زنجیری یا تسمه ای چیزی هم قنداقت میکردن

وااااااااااای عکس اون وضیعتو نداری بذاری؟
جون مصی بذار خب

یادم نیست! شاید بوده


ببخشید، یادم رفت تو اون وضعیت از خودم عکس بگیرم، ایندفه یادم بود حتما یه چنتا خوبشو میگیرم میفرستم واست!

نه که ما نمیدونستیم دوربین چیه! از این جنگولک بازیا بلد نبودیم... ولی تو که دیگه دوربین داشتی! پس کو عکسای دوران طفولیتت؟

فریناز شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:55 http://delhayebarany.blogsky.com

از اونا که مصی بیرون اومد
لااقل بذار از این تلکونوژی یا یه فریناز بیاد بیرون باعث افتخار جامعه بشه
نه
ببخشید
اشتب شد
افتخار سیاره

آدمی که از این تکنولوژی ها بیاد بیرون، باعث افتخار خودشم نمیشه! چه برسه به بقیه!

حالا منو بگی یه چیزی

فریناز یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 http://delhayebarany.blogsky.com









باز اومد اینجا سوت زد...

نمیگه ساعت 8:39 دقیقه مردم خوابنا... میاد همینجوری سوت میزنه و میره... عینکمون رو هم ور میداره...

لاله یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 http://nocomment.blogsky.com

بچه بروفیسور نمیشه مادر بچه بروفسور میشه

بعله...

جمله ی بس به جایی بود... اصولا اصل در خانواده "مادر" ـه

ولی بازم شاید یکی از اون بچه ها پروفسور در اومد... خدارو چه دیدی!

مطهره شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 18:48 http://ferimoti.blogsky.com

خب این پروفسورایی که الان هستنو چی میگی؟؟ اونا هم اون موقع ازین پوشک ایربگ دارا میبستن؟
خب ازین پوشکا که اونموقع نبوده ..لنگم که واسه ماها میبستن که پروفسور نشدیم پس حتما واسه پروفسورا همون دستمال گردن سه گوشو می بستن دیگه! حالا این دستمال گردن کجاشونو میگرفت خدا میدونه[:S007:


شیرین کام باشید !

آره خوب... به اینش فکر نکرده بودم... ممنون که منو در اعماق این مطلب فرو بردی! آخه اینم سواله که تو میپرسی؟! خوب اگه تو به صحت این مطلب اعتقاد داری، پس لابد از این ایر بگ دارا میبستن دیگه

اگه همینجوری به عقب بری که آخرش به این نتیجه میرسی که طرف از بچگی شلوار لی میپوشیده

همچنین و بلکم بیشتر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد