گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

Found a bug!

روز تولد اصلا روز مهمی نیست! چون عملا به جای بزرگتر شدن، داری کوچیکتر میشی! داره از عمرت کم میشه! یه سال به پایان عمرت نزدیکتر میشی! 1 سال از جوونیت گذشته...


یک سال ... یک سال... گذشت... به سرعت یه چشم به هم زدن... به راحتی آب خوردن... با همه ی خوبیهاشو بدیهاش... با همه تجربه ها و خاطراتِ خوب و بدش... با همه زاد و ولد هاش... گذشت...



باید بشینم سر فرصت این یه سال رو خوب آنالیز کنم... حفره ی امنیتی زیاد داشت... جاده خاکی هم همینطور...



-----


بدم میاد طرف رشتش معماریه، بعد همچین خودشو میگیره که انگار کی هست! اه اه اه ...



--


کوچولوی نانازم حالش خیلی بهتر شده... ولی هنووووز خیلی کوچولوئه... بازم ممنونم ازتون که ... ;) ایشالله عروسیتون جبران کنم

نظرات 14 + ارسال نظر
یگانه جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:53

بابا تولد تولد تولدش مبارککککککککککککککککک


اما کو کیکش ... خو این چاییه که خشک و خالی از گلمون پایین نمیره ... :دی

آفرین احسنت ... اصلنم روز تولد روز بزرگی نیست .... به نظر من باید این روز از تو تاریخ زندگی هر کس حذف بشه ... : دی یعنی چی یه ملت آدم میریزن سرت که هعی بالا رفتن سنتو جشن بگیرن
اصلن چه معنی داره
دههههههههههه

چایی رو از کجا کِش رفتی؟

مراسم یه چند روز اونور تره... کیک هم موجود میباشد! ولی اصولا از این دست میگیریم، از اون دست میدیم

والا!

چه معنی داره اصلا! فقط خودمو خودش

[ بدون نام ] جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:11

بنشین فرزندم خودتو خوب آنالیز کن ... بلکه یکم اخلاقیاتت شبیه آدمیزادا شد :دی
گرچه از تو از دست رفته بعید دیگه می دونم :دی

نهههههههه ... راست می گی خودشو می گیره ... خب جوون جاهله ... شما اصلن خودشو ناراحت نکن ... یه بدم میاد اینجا دربارش بنویسی دیگه همه چی حل میشه
...........
جدن خب خدا رو خیلی خیلی شکر ...
اهک ... عمرنات من عروسیم دعوتت کنم ... ما جلوی ملت آبرو داریما ... والا :دی

حالا مثلا اخلاق تو شبیه آدمیزاد هست چی شدی؟! :دی

تو این دنیا از دست رفتن نداریم! کارش یه برنامه واسه ریکاوریه

آره دیگه! اگه نمینوشتم که الان به جرم قتل زندان بودم :دی

..........

تنکس!

دعوتم میکردی نمیومدم... اون جملرو واسه بقیه نوشته بودم! عروسی قحطه بیام اونجا... برم تولد سنگینتره والا!

یگانه جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:11

اسمم جا موند

ایرادی نداره! الان میدم با پیک واست بیارن...

اسمتو میخوام چیکار! آی پیت بود دیگه!

مطهره جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:01 http://ferimoti.blogsky.com

اااا تولدته؟ با این توصیفی که تو کردی باید بگم مبارک باشه یا نه؟
به هرحال مبارک باشه..صدسال به این سالها...ایشالا تولد دویست سالگیتون


منم بدم میاد اه اه


خداروشکر بهترم میشه ایشالا...

حالا کی خواست عروسی دعوتت کنه؟!

این همه نوشتم بعد میگی تولدمه؟

پَــ نه پـَـ دیدم کسی بهم توجه نمیکنه! گفتم یه ابراز وجودی کرده باشیم

تنکس ِ فراوان... ممنونات زیاد... ایشالله زنده باشی تولد 200 سالگیمو ببینی!

میبینی! هیچکی هم ازشون خوشش نمیادا... بعد چیجوری خودشونو میگیرن؟!!!

ممنون، ایشالله

باید بگی: "حالا کی میاد منو(= تو) میگیره"
شوخیدم! حالا تو عروسی کن! من قول میدم نیام

فریناز جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:16

یعنی امروز تولدت بوده ام اس تی؟

اونوقت تو خجالت نمی کشی؟

نه
تو دوباره خجالت نمی کشی؟

یعنی واقعا خجالت نمی کشی؟


کیکی ... کادویی... شمعی... فوتی... قری... دستی...:دی

واقعا از تو بعید نبود این همه خساست:دی

حتماانتظارم داری بهت تبریک بگم الان؟

خب عمرا بگم که ام اس تی تولدت مبااااااااااااااارک

نه اصرار نکن دیگه
من عمرا بگم تولدت مبارررررررررررررک

امروز که نه! ولی یه قسمتیش دیروز برگذار شد

این چیزا که خجالت کشیدن نداره

آره، میدونم بعید بود... ولی بالاخره رفیق ناباب که تو باشی، روم تاثیر گذاشتی دیگه... اخلاق خوب نداری که !

ولی کیکش هنوز مونده تا بخوریم... موقع خوردن کیک که شد، حتما صدات میکنم که بیای کادوتو بدیو بری... اونوقت شاید یه ذره کیک دادم بهت

قر و دست و از اینجور حرکات موزون هم نداریم... شایدم داشته باشیم! بستگی به آدمایی داره که میان اصولا چون همه باکلاسن به همون دست یه کم نرمش راضین

نه انتظار ندارم... نگو دیگه... اصلا گوش نمیدم...

ممنون که نگفتی... ایشالله بیام تولدت، همینجوری بهت تبریک نگم!

تشکراتِ فراوان

فریناز جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:22

الللللللللللللللهی

ایشالله زود زود زود زود مرد می شه

یه مرد خوب مثل من نه تو

راستی نگفتی کیه تو می شه ها

بگو دیگه خب



یادم باشه وقتی بزرگتر شد، این نظرای تو رو بدم بهش بخونه یه کم روحش حال بیاد

اونقت اگه دختر بود این کوچولوی ما باید به کی میرفت! به تو که دیگه نمیتونست بره! آخه ماشالله مَردی هستی واسه خودت

قبلا گفتم که!
میشه، پسر بهترین دوست و رفیق و آدم ِ زندگیه من! یه آدم باهال و جالب مثل خودم

فریناز جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:25

یعنی الان محمدرضا ۴۰ روزش شده؟

به من بره خوشگل می شه ها

دعا کن هم خوب بشه هم به من بره

آره، چهل روزشه... اینقدر کوچیکه که هنوز به سایز واقعی نرسیده

تا خوشگل رو چی معنی کنیم! از نظر من به تو بره باید کلا بره... خودتم میدونی نره بهتره...

دعا میکنم هم خوب بشه، هم کاملا بر عکس تو باشه بلکه خوشگل و موفق و ... باشه

واسه تو هم دعا میکنم

فریده شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 http://ferimoti.blogsky.com

اول سلام
دوم اینکه چرا انقدر اه اه میکنی؟!
سوما اینکه کی گفته روز تولد اصلا مهم نیس؟!اتفاقا خیلیم مهمه.یکی از مهم ترین روزای زندگی ادم بعد از مرگ تولده!
چهارما تولدت مبارک
پنجما منم خیلی از این رشته معماریا بدم میاد خیلی خودشونو میگیرن واقعا اه اه
شیشما مرسی از حضورت

اولا علیک سلام!

دوما جدیدا افتادم رو مد اه اه... اینقدر خوووبه

سوما! بعد از مرگ؟! یا قبلش؟

چهارما! خوب شد یادت بود که تولدمه ممنون

پنجما! وای که چقدر اینا آدمای منفورین! باید یه انجمن مقابله با دانشجویای معماری راه بندازیم!

شیشما! خواهشات فراوان

هفتما تنکس که اومدی و نظر دادی!

فریناز شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:01

کلا بی جنبه ای یا
ولی روز تولدته چیزی بهت نمیگم

بذار یه روز تو عمرتو خوش باشی

راستی
میگما
امروزم تولده؟

کیکم میدن؟

قول می دم باکلاس دست بزنم ولی کیکو باید بهم بدینا

از همون دست نرما

کلا که نه...

نه تورو خدا، بیا بگو... خجالتم نمیکشه

البته جرات گفتنشو هم نداری! :دی

من روزی خوشم که حلوا و خرمای تو رو بخورم

--

امروز که نه، ولی سه شنبه یه اتفاقاتی میافته... اینقدر خوش بگذره که نگوووو :دی

تو هم چون قراره در شاد سازیه مجلس همکاری کنی، میگم یه قاچ بزرگ از کیک واست کنار بزارن... هر موقع پولشو دادی، بهت میدیمش

فریناز شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:59

داشتم رد می شدم گفتم بذار یه ویلاهامو بزنم به نامت واسه تولدت

چی کار کنیم دیگه
اصلا اصفهانیه و ببخشش و سخاوتش

مبارکت باشه ام اس تی

http://v20.lscache8.c.bigcache.googleapis.com/static.panoramio.com/photos/original/41965352.jpg

از این سخاوت و بخشش به وجد اومدم و اصلا در پوست خودم نمیگنجم و میخوام خودکشی کنم... آخه تو و سخاوت؟

نه!
اصلا جور در میاد؟

کلمات متضاد همدیگن: فریناز ، سخاوت... حتی تو خواب هم نمیشه این چیزارو دید!

ولی ممنون، همینشم کسی نداده

ایشالله موقع تولدت همینو کادوش کنم بدم بهت

فریناز شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:01

ماشینتم دیگه قدیمی شده
بیا اینم یه ماشین واسه تولدت

دیگه لارجیه و هراز دردسر


http://s2.picofile.com/file/7181329993/conceptcar_20.jpg

مبارکت باشه ام اس تی

ایشالله پولاشو بعدا قسطی ازت میگیرم

وای که تو چقدر لارجی... اصلا باید تو کتاب گینس ثبت کنن این لارجیه تورو... اصلا باید بهت بگن فری لارج

ولی جدا مونده بودم اون ویلا که خشک و خالی نمیشه... بالاخره یه وسیله نقلیه باید کنارش باشه

قسط؟ چی هست؟ بیا نقدا بدم بهت... اصلا 2 برابرشو میدم بهت

لاله شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 http://nocomment.blogsky.com

خوب یه سال به خدا نزدیکتر میشی دیگه (‌تیریب عرفانی )‌

ها گفتی با همه زاد و ولد هاش گذشت؟!!! چه خبره مگه؟!!!!

انالیز و ول کن...ادم که موقع رانندگی بشت سرشو نگاه نمیکنه...دور از جون میشی ها؟!!! اونوقت دیگه کی تو عروسی ملت جبران کنه مثلا لوووووووووول

من دیروز یه کوچولو دیدیم جفت لب اوویزون انشالله فسقلی شما هم لوبو میشه ..غم مخور

به معماره هم بگو...داداش معمار هم معمارهای قدیم..

ایول... دیدِ جالبی بود... از تو بعید بود این جمله ها!

خبری نیست که... میدونی چنتا آدم تو 1 سال گذشته از دنیا رفتن و چنتا هم به دنیا اومدن؟ نکنه فکر کردی زاد و ولد های مربوط به خودمو گفتم ؟؟؟

آره، ولی وقتی یه پل پشت سرت ساختی! باید برگردی نگاش کنی تا نقاط ضعف و قوتش دستت بیاد... ولی حرف توهم درسته ها! اینم ازت بعید بود نگاه نکنیم سنگین تره...

ایشالله... فسقلیه ما که نه... فسقلیه اونا... من فقط یه واسطم

میترسم اینو هم بگم دیگه از همه چی نا امید بشه! بعدش هم اعتیاد و خودکشی و ...

فریناز یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 22:34

سلام واسطه
خوبی؟

چه ویراژی یم میده با این ماشین من تو خیابونا!

دیدمت امروز

نامردی دیگه

میذاری ما رو میرییا

یادت رفته هنوز پولشو حساب نکردی؟

عیب نداره
دیگه واسه خودت
فری لارجیم دیگه

إإ حسودی نکن:دی

زشته مرد حسودی کنه به یه زن لارجر

مردم چی فکر میکنن اونوقت

سلام، احوالاتت ؟

نه، فقط تو خوبی!

ماشین تو؟ دادیش به من رفت... مَردی بیا بگیر

منم دیدمت، اومدم با ماشین از روت رد شم، دلم نیومد... حیف ماشینم که به تو میخورد!

منظورت از فری لارج چیه؟ یعنی لباسات همه لارج شدن؟ فک میکردم دو-ایکس لارج میپوشی!

حسودی نداره که... تازه دلم داره واست میسوزه

مریم سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:42 http://www.twosister.blogsky.com

چه جالب تا حالا فک نکرده بودم هر سال که میگذره داریم کوچیکتر میشیم نه بزرگتر...

آره دیگه... حالا هی جشن تولد بزرگ شدن بگیر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد