گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

بارو بارو بارووونه هِـــــــــی دستتِ بده دستم...

طبق معمول:

بدم میاد وقتی میری تو یه وبلاگ میبینی یه مطلب خدافظی نوشته غمنـــــــــاک... خوب تو که میخوای بری، وبلاگو ببند خودتو راحت کن... مگه مرض داری خوننده هاتو میآزاری!؟


خسته شدم از بس خیابونا دست انداز داره... بابا یه کم به فکر عابرا باشین... نمیگین یارو عین اسب از روش رد میشه بعد من ِ بی تقصیر باید یه گالن آب روم خالی بشه!!!


ولی خودمونیمو، تهران عجب هوایی پیدا کرده... تازه شد محل زندگی و رفت و آمد و تفریح و عشق بازیو(منظور بازی با کامپیوتره  و گرنه منو این حرفا محاله، محاله... ) و جفت گیریه چهار پایان عزیز(البته اگه قدر این فرصتو بدونن :دی )


در این آب و هوا نیز خوش باشید... همچنان!

نظرات 10 + ارسال نظر
مطهره شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 http://ferimoti.blogsky.com

منم بدم میاد...
مخصوصا وبلاگای شکست عشقی خورده
اینا دست انداز نیس...مدلشه!

خوبه که تو هم بدت میاد

اوه اوه، اونا رو که اصلا متنفرم...

آره؛ داشتم فکر میکردم جاهایی که جاده صافه، احتمالا از دستشون در رفته؛ وگرنه صاف نمیموند... :دی

فریناز شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:13

میگم یه کم بتوضیح ببینم جفت گیری ۴ پایان دقیقا یعنی کیا؟

اونوخ این بازی با کامپیوتر اسم جدیدشه؟:دی

به قول شما کامی یا ورژنش نیو إ؟

تو خجالت نمیکشی شعر ملتو تحریف میکنی؟

من و این هم خوشبختی محاله محاله یا منو این حرفا محاله محاله؟

چی شد الان؟

ای تحریف کار خبیس

توضیح نداره که... بالاخره انسان نیز نوعی چهار پا میباشد که در 2 سالگی به 2 پا کوچ میفرماید... حالا دیگه بیشتر توضیح نمیدم...

خوب، بستگی به عشق طرف داره دیگه...تو که میدونی عشق من کامپیوتره حالا بقیه عشام بماند

مردم شعر میسازن که امثال من تحریفش کنن دیگه... وگرنه انگیزه ای واسه شعر گفتن ندارن که! والا (البته شنونده هم باید عاقل باشه!)

ای بابا، یه شعر کوچیک که این حرفارو نداره... طرف 3 میلیارد زده به جیب، کسی باهاش کاری نداره، حالا منِ بدبختو ببینا... یه بچه داره بهم گیر میده

فریناز شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:14

عابر که به جهنم
موتور ماشین میاد پایین آخه

بیچاره ماشینا

هییییییییییییییییییی

هووووووووووووووووووووو

اصل، عابره... ماشین که مهم نیست... اصلا ماشینو ساختن که خراب بشه... شیطونه میگه بیام ببندمت به تیر برق، کنار یه چاله ی پر از آب، هِی با ماشین از رو چاله رَد بشم ببینم بازم نظرت همینه

(ولی خودمونیا، میخواستی بگی ماشین داریا... اصلا گواهینامه داری نشستی پشت ماشین؟؟ سِویچ، کارت ماشین لطفا ؟؟؟)

فریناز یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:09

بچه قیافته

تاااااازشم مگه دستت به من برسه که منو ببندی به همون تیره

هه هه:دی

آآآآآآآآآآآآآآش
به همین خیال بااااااااااااااااااااش

:دی

بر فرض هم که نرسه... میشینم صبح تا شب نفرینت میکنم تا بلکه چنین اتفاقی واست بیافته.... تا تو باشی به عابر جماعت بی احترامی نکنی...

گفتی آش، هوس آش کردم... ماااااااااااامااااااااااان...

فریناز یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:11

راستی میگما
تو خجالت نمیکشی میگی دستت بده به دستم؟

خب محرمی گفتن نامحرمی گفتن

تااااااااااااااازشم تو مگه چند تا دست داری به همه میگی دستت بده تو دستم!

زمان ما هر یکی یکی رو میگیرفت نه یه ایلو

جل الخالق

اولا من نمیگمو شاعر میگه... پس نتیجه میگیرم شاعر باید خجالت بکشه :دی

دوما بچه که محرم و نامحرم نداره

سوما، من منظورم با یکی دیگه بود... عشقمو میگم.... کامپیوتر دیگه

چهارما من فقط یه فراخوان دادم، نفرات نهایی بعد از آزمون مشخص میشن

پنجما، گرفتن دست من یه امر کاملا اختیاریه... پس هیچ خطایی متوجه من نیست :دی

ششما، یادم رفت چی میخواستم بنویسم...

هفتما، زمان تو که هنوز که نرسیده... یه 20 سالی مونده

فریناز یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:12

میگما
من گورم کجاست که کفنم باشه

ماااااااااااااشینم کجا بوده باااا

کوتا بیا

از من میپرسی کجاست؟

منظروم از این ماشین اسباب بازیا بود بابا... چه سریع جدی میگره!

(حال کردی چه قدر کوتاه اومدم... :دی )

لاله دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:25 http://nocomment.blogsky.com

خوب بلدن سوزناک بنویسن دیگه ... خریدار هم دارن لوووووووووووول
اونایی که طرفدار ندارن وبو میبندنو و مع السلامه...

خوب تو هوای بارونی یه بلاستیکی چیزی سرتا باتو بکش که کثیف نشی...ملت که ماشین نخریدند که یواش برن !!!!!!

ای خدا تهران بارون بیاد ما به ته مونده های باروناش هم راضی هستیم...ما رو از هوای خوب و بارون الکی دلخوشکنکی مرحوم نفرما....امییییییییییین

این چیزا کلا خریدار زیاد داره!!!!

آره اینم میشه... اصلا میتونم لباس قواصی بپوشم که اگه مقدار آب ریزشی بر روی سر من زیاد بود، یه کم شنا هم بکنیم...

اتفاقا 5 روز داشت بارووون میومد، اونم یه بارون اساسی ... دلت بسوووووووووزه...

لاله دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:29 http://nocomment.blogsky.com

راستی من الان متوجه عنوان شدم...
اولین بار این اهنگ رو در گلوبال وبلیج دبی در ویلیج ایرانی ها شنیدم...بارون هم میومد...دوره خاتمی بود..خانوم هم از ایران اورده بودن لباس محلی میبوشیدن دستمال بازی میرقصیدن...اون سال غرفه ایرانی حسابی شلوع شده بود یادش بخییییییییییییییییییر...اش زیر بارون چه می چسبید..

خوبه که الان متوجه شدی... دیگه داشتم نا امید میشدم...

آره یادش بخیر... (چیو یادش بخیر؟ )

فریناز سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:29

دیگه خیلی کوتا اومدی

خو یه دفه بگو رفتم تو زیرزمین دیگه

ای ام اس تیه نامرد

اونقددر هم کوتاه نیومدم دیگه... چرا جو میدی

خوب زودتر نگفتی دیگه، وگرنه میگفتم

یه بیت شعر دیگه هست که میگه:
منو این همه نامردی محاله محاله

یگانه پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 21:39

یه جایی خودندم نوشته بود ... اونکه واقعا میخواد از جایی بره انقدر داد و بیداد راه نمیندازه بی صر و صدا راهشو می گیره و ...
حالا چرا تو تازگیا دکمت روی بدم میاد گیر کرده
همینجوری ادامه بدی بالاخره یه کتاب می تونی ازین جملات قصارت چاپ کنی

ارح حواش خوب شدح فغت یکم صرد شدح
می گم عشق کامپیوتریا ... بگو و راستشو بگو از کدوم کامپیوتر خوشت اومده تا دیر نشده برات استین رو بالا بزنیم

به خونده هات اکتفا نکن... باید در عرصه عمل قابل اجرا باشه

بدم میاد یکی میاد به من گیر میده

نمیدونم، جدیدا به بعضی چیزا از بس تکرار شده که به اینجام(منو در حالتی که دستمو تا زیر گردنم آوردم تصور کن :دی ) رسیده... نیاز بود یه جا بازگو بشه بلکه از فاجعه ی ترکیدنِ من جلوگیری بشه که شد!

راست میگیا، کتابم که منتشر شد اولش ازت به عنوان تاثیر گذار ترین فرد در انتشار این کتاب، یه یادی میکنم...

امضا میخوای؟

فک کنم سردیه هوا الفبای موجود در مغزت رو منقبض کرده ها! باید گرمش کنی... بعدشم میزاری رو گاز میپزیش، میشه یه وعده ی غذایی نامناسب

راستش از کامپیوتر همسایمون خوشم اومده، کِی برام میگیریش؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد