پایان هشتادی ها

فریناز دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 15:03

عیدت مبارک

بابا خفن...

بابا ۱ فرورودین

بابا خواهر

بابا بیخیال... الان من دارم تو عرق شرمم آب میشم خوب... نمیگی میمیرم گنام میافته گردنت؟؟؟

عید شما هم مبارک... صد سال به از این سال ها... سال خوبی داشته باشی... سال بعدت هم مبارک

فریناز چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:20

الانه داری عیدی جمع می کنی یا

خب عیدی منو چرا نمی دی؟

من عیدی می خوام خو

کلی عیدی جمع کردم، جات خالی...

عیدیتو از من میخوای؟؟ اصلا شوما؟

عیدی شما هم محفوظه... راستش یه جا قایمش کردم... حالا هم هرچی میگردم پیداش نمیکنم

RaSo0l جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 http://1man.weblogpress.com/

سلاااااااااااااااااااااام
سال نوو مبارک عسیم
میسی ما رو از بِست فرندات بیرون ننداختی

سالی پر از اتفاقای خوب خوب داشته باشی {اسمایلی گل رز}

بههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
ببین کی اینجاست، یه ندا میدادی میخواستی بیای که یه انسانی رو اینجا افقیش میکردیم واست...

چطور مطوری؟؟ یه وقت فک نکنی خیلی میخوامت! حسش نبود کُدِشو وَر دارم

همچنین داوش

راستی پهن شدم اونور... ولی دیر خبرمون کردیا...

فریناز شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:48

غرقه تو عیدیهاشو و دیگه ملتو تحوبل نمی گیره ها

ای بابا... نمیزاره عیدیهامونو بشماریم...

94
95
96
یه چهار تومن داری پولم رند شه؟؟

فریناز یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 21:39

نبود کسی؟

تا منظورت از کسی کی باشه؟!

کلا که کسی نیست... خواستی کلید بدم خودت بیای تو...

فریناز دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:15

دارم شاخ در میارم الانه تو نتی

یعنی مگه میشه اومدی نظر تایید کنی آخه؟؟؟؟

فکر کنم اشتباه می بینما

احتمالا داری خواب میبینی

منو دست کم نگیرا... من خیلی آدم بزرگیم ...

فریناز دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:18

تو هنوزم بیداری؟؟؟؟
بابا برو بخواب دیگه

من هستم تا صبح کشیک میدم

ام اس تی گاهی ناخود آگاه یه اتفاقی میوفته که دیگه نمی تونی هیچ کاریش کنی

مجبورم بنویسم....

هنوز که نه، الان یه کمی خوابم

مطمئن باشم تا صبح بیداری؟؟ پس من رفتم بخوابم

خیلی وقتا کاری از دست آدمیزاد بر نمیاد... باید بسپاریش به خدا...

بنویس آبجی... ولی قراره بنویسی که خالی بشی، نه اینکه یه باری هم رو دوشت اضافه کنی... همینطوره؟