ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
وقتی ایام امتحانات میشه، اینجوری میشه دیگه!
میگید چجوری؟ معلومه دیگه... صبح تا شب باید عیـــــــــــــن چی درس بخونیم... حالا صبح تا شب که نه، ولی دیگه ظهر به بعد شروع میکم
ما هم میریم واسه خواندن ِ درس! کسی نمیاد؟!
ضمنا، نیام ببینم همه بستنو رفتنا...
تاریخ برگشت اصلی هم آخر دیه ...
شاید این وسط مسطا هم یکی دو بار( بَلکـَم بیشتر ) اومدم رفع دلتنگی کنم و برم... شاید هم رَد پایی از خودم به جا گذاشتم... شایـــــــــــــــد (پس فراموش نکنید که اینجایی هم وجود داشته و خواهد داشت)
ایشالا که از زحمتات نتیجه خوب بگیری
هیچوقت واسه درس بیخوابی نکشیدم از این لوس بازیا در نیاریا عیبه
مرسی
منم 67 دور کتابامو میخوندم (میخوردم ) بی خوابی نمیکشیدم دیگه
حالا بزار ببینیم بچه ها چقدر همکاری خواهند کرد
زشته آدم ....خونی کنه ها!!!
آپم ولی نیستی که بیای...
خب باشه الان میرم مراحمت نمی شم....
آره خوب، زشته... پس چرا خودت ....خونی میکنی؟ ها؟!
سعی میکنم بیام...
خواهشم میکنم، شما مزاحمید
عین چی؟؟!!!
و حالا روحیه میدهیم:
امیدوارم تموم پله های ترقی رو یکی یکی
طی بکشی...
خب دیگه....
سفر علمیت به سلامت....
با دست پر برگرد.....
عین چی دیگه! خود ِ "چی" مفهوم مشخصی داره از اونم بدتره
روحیه دادنت منو کشته...
رفتم طی بکشم دیدم قبلا یکی تمیزش کرده بود... ظاهرا خودت بودی! نه؟!
بسیار ممنون
سوغاتی نمیخوای؟؟
باشه مصطفی ... برو عزیزم ولی این رو بدون که من به پات میمونم ... زمان تکرار ِ خاطره هاست نه فراموشی آن ...
آه ه ه ه ه ه ه ه !
دست سرنوشت، ما رو از هم دور کــــــــــــــرد...
طاقت دوریتو ندااااااااااااااااارم... واسم نامه سند کن ...
کجا میری بابا درسخون دیگه زیادی شلوغش کردیا
زودی برگرد دل ماهم برات تنگ میشه
الان من شلوغش کردم؟؟؟ من که تازه دارم شروع میکنم !
در اسرع وقت بازمیگردیم